بانك اشعار شاعران معاصر

متن مرتبط با «سمانه میرزایی» در سایت بانك اشعار شاعران معاصر نوشته شده است

محمد سعید میرزایی

  • شب بود و سوز یک نفس سرد در اتاق         تاریك بود بستر یك مرد در اتاق  سرمی كشید روح خزان پشت پنجره  پیچیده بود عطر گلی زرد در اتاق     بشكسته پر به شیشه تاریك می زدند                       پروانه های خسته ی شبگرد در اتاق                        روح زنی شكسته و آرام می گریست بر دستهای خالی آن مرد در اتاق                           خون می فشاند بر در و دیوار چشم مرد                                   تا خویش را به یاد می آورد در اتاق                               هنگام صبح، سایه ی آن مرد رفته بود زن مرده بود و گریه نمی كرد در اتاق محمد سعید میر, ...ادامه مطلب

  • سمانه میرزایی

  • نگیر فاصله از من ، بیا کنارم باش اسیر فصل خزانم ، بیا بهارم باش نگو که فرصت دیدار ما میسر نیست دلیل محکم یک عمر انتظارم باش چه قدر جای تو در زندگی من خالیست در این مسیر پر از هیچ ، کوله بارم باش دچار تو شده کل وجودم اما تو کمی دچار خود و اندکی دچارم باش تمام عمر ، تو دار و ندار من بودی مرا رها کن از این غم ، طناب دارم باش بیا به عکس مزارم سلام کن گاهی شبیه دسته گلی بر سر مزارم باش برای دل خوشی ام گریه کن هر از گاهی برای دل خوشی ام ، "عشق" ، بی قرارم باش   سمانه میرزایی... ,سمانه میرزایی,سمانه میرزاییان,سمانه میرزایی ریاضی,سمانه ميرزايي,اشعار سمانه میرزایی,وبلاگ سمانه میرزایی,شعرهای سمانه میرزایی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها