زمستان رفت و سرما رفته گوییشکوفه میدمد با عطر و بوییهوا دارد بهاری میشود، زانکه میباردبه دشت تشنه بارانیخ دشت از خجالت آب گردیدبهم پیوست و رودی ناب گردیدزمین در تاب و تب چون بیقراریاز. آب ِ رود ، گردد آبیاریجوان شد شاخه خشک درختانگل و سبزه دمید از باغ و بستانبشد دشت و دمن سرسبز و زیباچنان چون خلسه در صبحی فریبابه روی شاخه گنجشکی غزلخوانشده سرمست ِ بوی نوبهارانزمین خوب آسمان خوب و بهاریشده ف,مصطفوی ...ادامه مطلب
زمستان رفت و سرما رفته گوییشکوفه میدمد با عطر و بوییهوا دارد بهاری میشود، زانکه میباردبه دشت تشنه بارانیخ دشت از خجالت آب گردیدبهم پیوست و رودی ناب گردیدزمین در تاب و تب چون بیقراریاز. آب ِ رود ، گردد آبیاریجوان شد شاخه خشک درختانگل و سبزه دمید از باغ و بستانبشد دشت و دمن سرسبز و زیباچنان چو, ...ادامه مطلب