بانك اشعار شاعران معاصر

متن مرتبط با «الهام» در سایت بانك اشعار شاعران معاصر نوشته شده است

الهام ملک محمدی

  • دل تنگ تر شدم نم باران که زد غروباز سقف دل چکیده سرم تا چه حد غروببیهوده در خودم چـِقـَد َر دست و پا زدماز خود کجا گریزم از این حال بد غروب ...دستی که ساحلم نشده بند را بریدتن می دهد به زنده گی اش یک جسد غروبتا نسل های بعد خبردار می شونداز درد من که می کشدش تا ابد غروباز سر گذشت ... موعد ویران شدن رسیددریای غم به چشم و شکست است سد غروب ...دل کوفت سر به سینه ی سنگ خودش شب و ...دریا چه داشت در دل تنگش که مد ، غروب ...الهام ملک محمدی + تاريخ دوشنبه ششم تیر ۱۴۰۱ساعت 9:38 نويسنده | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • الهام ملک محمدی

  • این منظره باغ گل و بر منظر کاشیحال لب خندان من و چون تو نباشیخوبم که بگویی بخوری بغض خودت رایعنی سر پا هستی و در خود متلاشیمن مثل همان لحظه ی بارانی ابرمجوری که به دل رازی و از چشم چه فاشیمی خندی اگر , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها