آرزو حاجی خانی

ساخت وبلاگ

پشت سر هم نامه و پیغام که بود
با هر قدمش یکسره همگام که بود

پروانه نبودی که به دورم گشتی؟
درهرنفس سوخته ات... ، نام که بود؟!

پروانه ی پرپرشده ام باز کجاست
آیا خبرت هست که آرام که بود؟

من با تو که خوش بودم وهر بار اگر
سیمرغ پرید ، از لبه ی بام که بود

آن چیز که ازدست تو افتاد شکست
می ریخت دل از گوشه ی آن، جام که بود

آن چیز که باز از دهن افتاد و نشد...
آن لقمه ی بی جان دلم،  شام که بود

من بی تو بهشتی شدم و یادم رفت
لبهای جهنم زده ات ، کام که بود!

از آنکه مرا دوست ترین داشت بپرس
که قلب فروریخته ام رام که بود

با آن همه دلدادگی ات خوب نبود
تا زود بفهمم دل من خام که بود

پس سوختی و سوخته ام بعد از این
پس عشق جگر سوخته فرجام که بود

آنکس که نمیرد ته این دلبازی
آنکس که نمیرد ته غمنامه که بود؟!
...
آرزو حاجی خانی

+ تاريخ سه شنبه دهم خرداد ۱۴۰۱ساعت 11:34 نويسنده |

بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت: 4:47